🍬سناریو🍬

سناریو: وقتی دوست پسرم هستن و برات خواستگار میاد

نامجون: بابات گفته ؟ ( با خشم و عصبانیت )
تو: نامجون بخدا بابام میگه این پسره تکلیفش معلوم نیست ! نیامدی خواستگاریم دارم میرم
*نامجون در حال زنگ زدن
تو: چی کار میکنی ؟
نامجون : فردا ساعت ۶ عصر اونجام قبولم نکردن بزور مال من میشی
-------------------------
جین:تو غلط میکنی با احساسات من بازی میکنی! من عاشقتم لعنتی (با فریاد و گریه)
تو: باشه باشه! جین ردش میکنم بخدا !
جین: بهتره بکنی وگرنه بخدا میام خونتون به بابات نشون میدم قدرت چیه!

---------------------
یونگی: کی جرعت کرده؟ (با لحن آروم ولی صداش یخ )
تو:ی...یونگی...بابام گفت اگه نیای خواستگ...‌
یهو یونگی فریاد زد به مرداش
همین الان برید طلا و جواهرات بخرید ! فردا عروسی داریم

-------------------------
هوسوک:چه غلطی کردی ؟
تو: بابام مجبورم کرد
هوسوک: قبول نمی کنی وگرنه خودت رو آتیش میزنم
تو: ب...باشه!


💘💘💘💘عزیزان دلم مکنه پارت رو در پارت بعد میذارم
لایک کنید
دیدگاه ها (۰)

ادامه سناریو وقتی اعضا دوست پسرت هستن و میفهمن خواستگار داری

عکس های کمیاب از جونگکوک🫢🫢🍬🍬

خوش آمدید به پیج من !

سناریو در خواستیوقتی تا ظهر می خوابی 😴نامجون : همینه نمره ها...

my month²پارت¹³

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط